عقد هبه چیست؟ ⚖️ چه شرایطی دارد و موارد انحلال آن ✅
هبه یکی از اقسام عقود معین (یعنی عقودی که نام و شرایط آن ها در قانون صراحتاً بین شده است) می باشد. هرچند که در امور روزمره از این عقد زیاد استفاده می گردد لکن ممکن است تا به حال اسم آن را نشنیده باشیم و در عین حال به کثرت از این عقد استفاده کرده یا بهره مند شده باشیم؛ در این مقاله با عقد هبه و شرایط آن به طور مفصل آشنا خواهیم شد. در ادامه با ما همراه باشید.
تعریف و اوصاف عقد هبه
برای اینکه با عقد هبه و شرایط آن آشنا شویم، ابتدا باید به تعریف و بررسی یکسری از مقدمات مربوط به این عقد بپردازیم. در ذیل ابتدا با تعریف عقد هبه و در بندهای بعدی با اوصاف آن آشنا خواهیم شد.
هبه عبارت است از عقدی که به موجب آن یک نفر مالی را مجاناً به طرف مقابل تملیک می کند.( تملیک به معنی به مالکیت شخصی دیگر درآوردن و کلمۀ مخالف آن یعنی تملک به معنای به مالکیت خود درآوردن است ) تملیک کننده را « واهب » و طرف دیگر یعنی شخصی که مال مجاناً به مالکیت او درآمده است را « متهب » و مالی که مورد هبه است را « عین موهوبه » می نامند.
در خصوص اوصاف عقد هبه لازم به ذکر است که:
حسب صراحت مادۀ 795 قانون مدنی مصوب سال 1307 ، هبه عقدی تملیکی است. به این معنی که این عقد موجب انتقال مالکیت عین موهوبه به شخص متهب خواهد شد.
هبه عقدی لازم است. به این معنی که بر خلاف عقد جایز، طرفین عقد هر زمان که بخواهند نمی توانند به صورت یک طرفه عقد را فسخ کنند، بلکه فسخ باید ناظر به مواردی باشد که در قانون و در خصوص انحلال عقود لازم تصریح شده است. البته علاوه بر انحلال عقد هبه با استفاده از شرایط انحلال عمومی عقود مجانی، در شرایطی واهب می تواند از هبه رجوع کند.
هبه عقدی عینی است، به این معنی که شرط صحت عقد، قبض عین موهوبه می باشد. ساده تر اینکه صرف امضاء قرارداد هبه یا توافق بر عقد هبه، این عقد محقق و منعقد نخواهد شد و انعقاد آن منوط به قبض عین موهوبه به شخص متهب می باشد. برای مثال اگر شخص الف خودرویی به شخص ب هبه کند، به صر امضاء قرارداد عقد هبه منعقد و محقق نمی گردد بلکه برای انعقاد عقد هبه، واهب باید سوئیچ خودرو را به شخص ب نیز تحویل دهد تا بتوانیم بگوییم عقد هبه محقق شده است.
عقد هبه، عقدی بلاعوض و مجانی می باشد؛ البته می توان در آن شرط عوض درج کرد ؛ به عبارت ساده تر هبه عقدی مجانی است و شخص متهب در خصوص قبض و تملک عین موهوبه لازم نیز مبلغ یا چیزی به شخص واهب بپردازد؛ البته طرفین می توانند در قرارداد هبه و ضمن آن، شرط عوض درج کنند. اما شرط عوض ماهیت عقد هبه یعنی مجانی بودن را تغییر نخواهد داد و کماکان هبه عقدی بلاعوض است. در این خصوص در بند بعدی بیشتر توضیح خوایم داد.
آثار شرط عوض در عقد هبه
در تمام عقود بلاعوض و مجانی، می توان شرط عوض درج نمود؛ یعنی شرط کرد که شخص دریافت کننده در عوض مالی که دریافت می کند، مبلغی به شخصی دیگر بپردازد یا عملی انجام دهد. فقط در دو عقد مجانی، شرط عوض راه ندارد و آن دو عقد عبارتند از: وقف و صدقه.
قانونگذار در مادۀ 801 قانون مدنی از عبارت « هبۀ معوض » استفاده نموده است پس می توان گفت که شرط عوض در عقد هبه راه دارد اما استفاده از عبارت هبۀ معوض در قانون صحیح نمی باشد. چرا که استفاده از لفظ هبۀ معوض به این معنی است که ماهیت عقد هبه می تواند معوض نیز باشد و این تصریح کاملاً اشتباه است. چرا که همانطور نیز که در بالا اشاره شد حتی در صورت درج شرط عوض، ماهیت عقد هبه همچنان مجانی و بلاعوض بوده و احکام عقود معوض مانند اعمال خیار غبن، استفاده از حق حبس به هیچ وجه در آن متصور نخواهد بود.
ضمناً درج شرط عوض در عقد هبه، باعث می گردد که شخص واهب دیگر نتواند از آن قرارداد رجوع کند. موارد انحلال عقد هبه و مبحث رجوع واهب از عقد هبه را در بند های بعدی توضیح خواهیم داد.
موارد انحلال عقد هبه
پس از آشنایی با عقد هبه و شرایط آن ، اکنون باید به مبحث انحلال این عقد بپردازیم. انحلال قرارداد به این معنی است که قراردادی به طور صحیح منعقد شود و سپس به دلایلی قانونی، قراردادی یا قهری، منحل شود. این لفظ برخلاف لفظ بطلان قرارداد است، چرا که در بطلان قرارداد اصلاً عقدی تشکیل نمی شود و قرارداد از ابتدا باطل و محکوم به فناست، که با توجه به موارد بیان شده رأی بر انحلال آن داشته باشیم.
به طور کلی برای تمام عقود می توان انحلال به سه روش کلی را بین نمود: انحلال به تراضی(اقاله)، انحلال ارادی(فسخ) و انحلال قهری(انفساخ). حال قصد داریم این سه روش را در قالب عقد هبه پی ریزی کنیم. البته غیر از موارد بیان شده، رجوع از هبه را می توان قسم چهارم روش انحلال این عقد برشمرد. چرا که مبحث رجوع در اکثر عقود کارساز نیست و فقط در برخی عقود می توان از رجوع به عنوان علتی برای انحلال قرارداد یاد نمود.
انحلال به تراضی
از این بخش در علم حقوق اقاله یا تفاسخ نیز یاد می کنند. به این معنی همان دو اراده ای که موجب به وجود آمدن عقد شده اند، با تراضی و توافق، موجب انحلال عقد شوند. بحث اقاله فقط راجع به عقود قابل فرض است چرا که انعقاد عقود نیازمند دو اراده ( یا بیشتر ) است و برعکس ایقاع که انشاء و اجرای آن نیازمند یک اراده است. ماهیت خود اقاله نیز نوعی عقد است چرا که انشاء و اجرای آن نیز نیازمند دو اراده است.
هبه نیز با توجه به این ماهیت آن عقد است، پس بی شک می توان گفت همان دو شخصی که عقد هبه را انشاء نموده اند، می توانند با توافق و تراضی، عقد هبه را منحل سازند. از این عمل به نام اقاله یا تفاسخ عقد هبه یاد می شود.
انحلال ارادی
از این بخش در علم حقوق تحت عنوان فسخ یاد می شود. در این روش یکی از طرفین قرارداد یا شخصی ثالث ( در خیار شرط ) می تواند با توجه به حقی که در قرارداد یا در قانون به ایشان داده شده است، با اعلام ارادۀ خود مبنی بر فسخ و انحلال قرارداد، قرارداد را به صورت یکجانبه فسخ و منحل نماید. ماهیت فسخ، نوعی ایقاع است، چرا که برای انشاء یا اعمال آن نیاز به ارادۀ دو شخص نمی باشد بلکه به وسیلۀ یک اراده قابلیت اعمال و انشاء دارد هر چند می تواند عقدی که به وسیلۀ دو اراده محقق شده است را منحل کند.
لازم به ذکر است که طرفین می توانند در قرارداد ها برای خود یا طرف مقابل یا حتی شخص ثالث خارج از قرارداد، حق فسخ درج کنند. قانون نیز با توجه به مبحث خیارات و سایر مواردی که حق فسخ به طرفین قرارداد اعطا می کنند، برای طرفین حق فسخ در نظر گرفته است. پس می توان نتیجه گرفت که حق فسخ ناشی از قانون یا قرارداد است.
هبه نیز با توجه به ماهیت عقدی آن؛ طرفین این عقد می توانند با توسل به موارد خیارات مصرح در قانون یا درج حق فسخ در قرارداد هبه، برای خود یا دیگری حق فسخ در نظر بگیرند و به این وسیله و تنها با یک اراده و یکطرفه، قرارداد هبه را فسخ نمایند.
البته همانطور که در بالا نیز اشاره شد، با توجه به اینکه ماهیت عقد هبه، عقدی مجانی و بلاعوض است، خیار غین که مختص عقود معوض است در این قرارداد راه ندارد.
انحلال قهری
از این بخش در علم حقوق تحت عنوان انفساخ نیز یاد می شود. در این مبحث، عقود خود به خود و بدون دخالت طرفین قرارداد یا شخص ثالث منحل خواهند شد. این انحلال نیز ممکن است ناشی از قرارداد ( شرط فاسخ ) و یا ناشی از قانون باشد. به عبارت ساده تر اگر در قراردادی، شرایطی که در قانون یا در خود قرارداد تصریح شده، محقق شود و این شرایط موجب انحلال قهری گردند، این انحلال انفساخ نام دارد.
در عقد هبه نیز با اغماض می توان انفساخ را یکی از علت های انحلال این عقد دانست. برای مثال واهب می تواند ضمن عقد هبه با شرط عوض، شرط کند که اگر متهب عوض را تا تاریخی مشخص پرداخت نکند، هبه خود به خود فسخ می گردد. ( البته منظور انفساخ است)
تفاوت فسخ و انفساخ: در فسخ، انحلال عقد نیازمند اعلام ارادۀ شخصی است که دارای حق فسخ می باشد. یعنی مادامی که شخص ارادۀ خود را مبنی بر فسخ قرارداد به طرف مقابل اعلام نکرده است، قرارداد همچنان پابرجاست. اما در انفساخ نیازی به اعلام اراده نبوده و به محض اینکه شرایط قانونی یا قراردادی انفساخ محقق شوند، قرارداد از درجۀ اعتبار ساقط و منحل تلقی خواهد شد.
رجوع از هبه
رجوع نیز یکی از عوامل انحلال عقد هبه می باشد و شباهت زیادی با فسخ دارد؛ چرا که هر دو نوعی ایقاع می باشند و انشاء و اعمال آن ها به واسطۀ یک اراده صورت خواهد گرفت. البته تفاوت های جزئی نیز دارند که در ادامه بیان خواهند شد. رجوع در لت به معنی بازگشت می باشد و در علم حقوق به این معنی است که شخص از قراردادی که منعقد کرده پشیمان شود و از مفاد آن بازگردد.
اصل بر این است که عقد هبه فقط از جانب واهب قابل رجوع است (مطلقاً از جانب متهب قابل رجوع نیست)، یعنی شخصی که مالی را به دیگری تملیک کرده است، می تواند حتی پس از انعقاد قرارداد، از بخشش و تملیک خود رجوع کند. اما این رجوع استثنائاتی دارد. به عبارت دیگر واهب در همه حال می تواند از عقد هبه رجوع کند، مگر در موارد زیر که رجوع از هبه امکان پذیر نمی باشد:
موارد منتفی شدن رجوع از هبه
- اگر متهب پدر، مادر، یا اولاد واهب باشد.
- هبه با شرط عوض باشد و شرط عوض هم محقق شده باشد.
- عین موهبه از مالکیت متهب خارج شده باشد.
- عین موهوبه متعلق به حق غیر واقع شود. ( خواه قهراً خواه اختیاراً )
- در عین موهوبه تغییراتی حاصل شود.
- عین موهوبه تلف شده باشد.
- واهب در زمان انعقاد عقد یا بعد از آن، حق رجوع را از خود ساقط کرده باشد.
- واهب یا متهب فوت کرده باشند.
- هبه در قالب بخشش طلب به مدیون باشد.
- هبه در قالب صدقه باشد.
پس از بررسی مبحث عقد هبه و شرایط آن و در نهایت راه های انحلال عقد هبه، باید به سوالات و شبهات مربوط به عقد هبه که در جامعۀ کنونی نیز نمود فراوانی دارد، پاسخ دهیم، این سوالات و شبهات به شرح ذیل می باشند:
آیا جهیزیۀ زن، هبۀ او به مرد تلقی می شود؟
می دانیم که بر اساس رسم و عرف موجود در جامعه، در ابتدای زندگی مشترک بین زن و مرد، زن اقلامی را تحت عنوان جهیزیه به منزل مشترک آورده تا با شوهر مشترکاً از آن ها استفاده نمایند. حال با توجه به اینکه زن علی الاصول این وسایل را به طور مجانی و بلاعوض به منزل مشترک انتقال می دهد و این امر ممکن است باعث شود که این اقدام زن را نوعی هبه تلقی کنیم.
اما چنین فرضی کاملاً اشتباه می باشد، چرا که انشاء هر عقد و قراردادی نیازمند توافق اراده هاست. به عبارت ساده تر در عقود، یک اراده باید ایجاب انشاء عقد را به طرف مقابل دهد و طرف مقابل این ایجاب را قبول نماید. عقد هبه نیز از این قاعده مستثنی نیست و در هر حال هبه نیاز به تصریح (اعم از کتبی یا شفاهی) دارد. این در حالی است که در زندگی زناشویی علی الاصول چنین تصریحی وجود ندارد و آوردن جهیزیه توسط زن به زندگی مشترک، اصولاً در قالب اذن در انتفاع (که نوعی ایقاع است) قرار خواهد گرفت و نه عقد هبه.
هبه در قالب وصیت امکان پذیر است؟
در خیلی از جاها دیده ایم که شخصی (موصی ؛ یعنی شخصی که وصیت می کند) در زمان حیات خود اقدام به تحریر وصیت نامه می کند و در وصیت نامه قید می کند که فرضاً به موجب این وصیت نامه، منزلم را (موصی به ؛ یعنی مالی که مورد وصیت واقع شده است) به همسر خود (موصی له؛ یعنی شخصی که به نفع او وصیت شده است) بخشیدم ( هبه کردم )؛ در حقیقت این شخص قصد دارد که پس از مرگش منزل خود را به همسرش ببخشد (هبه کند) . حال باید ببینیم که ماهیت این عمل چیست؟
برخلاف باور عموم، که چنین وصیتی را هبه می دانند؛ باید بگوییم که در این قرارداد اصلا هبه ای رخ نخواهد داد؛ چرا که در عقد هبه شخص در زمان حیات خود اقدام به بخشش مال به دیگری می کند و این در حالی است که وصیت نامه عقدی مجزا و متفاوتی است، چرا که وصیت عقد معلقی است و پس از مرگ موصی اثر خود را بر جای می گذارد. پس می توان نتیجه گرفت هر نوع عقدی را (اعم از بیع، اجاره، صلح، هبه و…) در قالب وصیت نامه پی ریزی کنیم، این عقود نوعی وصیت محسوب شده و قواعد خاص وصیت بر آنها ناظر است. برای مثال در فرض بالا اگر منزل شخص موصی در هنگام فوت مازاد بر یک سوم اموال ایشان باشد (بیش از یک سوم)، وصیت غیرنافذ و منوط به تنفیذ سایر وراث است. در حالی که در عقد هبه چنین تصریحی نداریم.
لزوم مراجعه به وکیل در رابطه با عقد هبه و شرایط آن
در بالا دیدیم که عقد هبه و شرایط آن دارای قواعد پیچیده و منحصر به فردی نسبت به سایر عقود یا قرارداد هاست. از طرفی هبه نوعی تملیک مجانی است و باعث می گردد بدون اینکه چیزی عاید شخص واهب شود، عین موهوبه از مالکیت ایشان خارج گردد. در نتیجه پیشنهاد ما به شما این است که چه در زمان انعقاد قرارداد هبه و چه پس از آن و در زمان طرح دعوی مربوط به عقد هبه، برای آشنایی با حقوق خود و حتی حفظ حقوق خود چه در جایگاه واهب و چه در جایگاه متهب، از وکلای مجرب استمداد بجویید. مراجعه به بهترین وکیل خانواده در تهران موجب کاهش اختلافات بعدی و حتی تسریع در رسیدگی به پروندۀ شما خواهد شد.
کلام آخر
در مقالۀ بالا، به عقد هبه و شرایط آن پرداخته شد. ابتدا به تعریف عقد هبه پرداختیم و سپس مشخصات و اوصاف این عقد را به خوبی شرح دادیم. پس از آن یکی یکی و به صورت دقیق موارد انحلال عقد هبه را بیان نموده و موارد رجوع از هبه و استثنائات وارد بر آن را نیز ببرسی کردیم. در آخر نیز در خصوص دو سوال و شبهه مربوط به عقد هبه پرداختیم و دیدیم که بر خلاف باور عموم، قواعد عقد هبه چگونه و در چه جاهایی کارساز خواهند شد. در انتها از شما کمال تشکر را برای انتخاب و مطالعۀ این مقاله را داریم. همراهی شما خوبان موجب دلگرمی ماست و انتقادات و نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.